آنقدر با تنهایی ام سر کردم که او نیز از من خسته شده
دگر نمی دانم که چه کنم٬سر به کجا گذارم٬با که سخنی از دل غمگینم گویم!
خیلی خسته ام!
از این تنهایی خسته ام!دلم می خواهد برای کسی این درد دل این درد عشق و این درد شکست را باز گویم!!!اما برای که؟!
برای کاغذ و قلم که هرگاه او نیست برایشان داستانی از عشقمان تعریف می کنم!!!
واقعا خسته ام!خسته!!!!
برای آن کاغذ و قلمی سخن بگو که جوابی داشته باشند که بهت بدهند