جسم من؛خانه ی من
اسب من :سگ تازی من
آنگاه که تو از میان بروی
من چه کنم؟
****
کجا سر به بالین بگذارم
چگونه حرکت کنم
چه چیزی شکار کنم
****
بدون کرکب سریع و بی قرار خود
به کجا می توانم رفت؟
چگونه دریابم
در بیشه ای که پیش رو دارم
خطر در کمین است یا گنجینه ای مدفون شده
آن زمانی که جسمم؛این سگ خوب و درنده ی من از میان رفته؟
آرمیده در دل آسمان
آسمانی بدون سقف و در
چگونه خواهد بود؟
و در میان ابرهایی کخ
براثر باد به سرعت تغییر شکل می دهند
چگونه خود را پنهان کنم؟؟
· نمی خوام ناشکری کنم اما واقعا دیگه بریدم
· چرا من نمی تونم مثل هم سن و سالهای خودم باشم
· چرا من همش باید غم داشته باشم
· بخدا خسته ام
· گاهی وقتا دلم می خواد مرده باشم
· نمی خوام ناامید کننده حرف بزنم اما واقعا دیگه قلبم جا نداره
· مغزم خستس
· دلم می خواد شاد باشم
· شاد درونی باشم نه شادی که الان هستم
· دلم می خواد دیگه حفظ ظاهر نکنم
· دلم می خواد چشممامو ببندم و باز کنم ببینم دنیام عوض شده
· دلم می خواد زندگیم تغییر کنه
· دلم می خواد سرنوشتم عوض شه
· دلم می خواد نفسم رنگ شاد و خوب زندگیو داشته باشه
· خیلی دلم می خواد مثل هم سن های خودم آزاد و بی دغدغه باشم و نفهمم اطرافم چی خبره
· خیلی دلم می خواد راحت نفس بکشم خیلی
هیچ دردی به عظمت شکستن غرور آدم آن هم از دست عزیزی که همه کس آدم است نیست.چنبره ی ماری که مدام قلبم را نیش می زد و این زهر را به جانم می ریخت بی چاره کننده بود و من راه به جایی نداشتم.
بیشترین مایه ی زجرم این بود که من بیزار نشده بودم حتی ذره ای از محبتم نسبت به او کم نشده بود و نمی توانستم حتی کینه ای از او به دل بگیرم تا بلکه راحت تر فراموش کنم.به این ترتیب تازه می فهمیدم دوستش دارم.
روزی داشتم توی خیابون راه می رفتم که توی یک مجله دیدم نوشته بود
به یاد داشته باش:هرگاه زیر فشار غصه ها زانوهات خم می شود این مهر و عشق به سوی تو راه باز می کند و باور کن باور کن که ممکن است درگذرگاه های تاریک زندگی گهگاه نور ستاره ای دیده نشود.اما نه تا ابد
دیدن این نور شاید در آینده ای نزذیک میسر می شود.
راست می گفت
عشق و محبت به کسی هرگز از بین نمی رود و همیشه خاطراتش با ما آدما هست اما اگر عشقی برود دلیل بر این نیست که تمام عشق و علاقه هایی که تو عالم وجود دارد از بین رفته باشد....نه این درست است که تو رفتی اما من هنوز خیلی چیزها دارم که به آنها عشق بورزم پی من نامید نیستم و تورا دست خاطرات شیرینه باتو بودن می سپارم
تو رفتی
عشق تو رفت اما همه ی عشق های عالم نرفتند.....
این متنه بالا یکم اغراق آمیز بود
از دوستم نگین بابات همه چیز ممنونم
دیگه میشم اون سانازه قبلی
ببخشید که یه مدت بهم ریخته بودم
اگر از جانب معشوقه نباشد کششی
کوشش عاشق بی چاره به جایی نرسد
گوشهام
دست های سردم
جسم بی روحم
قلب بی فروغم
صدای بغض آلودم
چشم های پر اشکم
روح نا آرومم
همه ی وجودم
منتظرن
منتظر تو
تو که بیای و با صدات و کلمه های قشنگت بهترین موسیقی و آهنگ دنیارو بهم بدی
با دستات دستهامو گرما ببخشی
با عشقت قلبم و روشن کنی
با بوسه هات جسمم و روح ببخشی
با بودنت آرامش روحم و بهم بر گردونی
با دستات اشکامو پاک کنی
پس کوشی؟
چرا نمی شنوی حرفهامو؟
چرا نمی بینی روح بی قرارمو؟
چرا نمیای تا آروم شم؟؟
چرا سیلاب ناآرامی که با رفتنت تو وجودم به وجود اومده رو نمی بینی؟
من تورو می خوام
من تورو باهمه وجودم می خوام
اما حیف که این دوست داشتن احساسی باطل شده است
کاش زندگی شعر بود تا برایش یک دنیا شعر می سرودم تا با آهنگش در خلوت بی کسی هایش هیچ وقت تنها نماند کاش زندگی قصه بود تا برایش یک دنیا قصه می خواندم تا همسفر با ماهی های آزاد همیشه اقیانوس خوشبختی را پیدا کند
کاش زندگی به سادگی یک لبخند بود تا همیشه روی لبهایش نقش می بستم
کاش زندگی فقط با تو بودن بود تا برای همیشه پیشت می موندم
چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن و عشق و دنیای تو نرسیدن
ای کاش می دانستی بودن تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست.