امروز بازم جشن تولده اما تولده این بلاگه.... امروز این بلاگ یک ساله
می شه... باور نمیشه من یکشال که دارم می نویسم
از خودم از کسایی که دوسشون دارم از مشکلات زندگیم از بی
رحمی برخی از مردم از غرورم و......
اوایلش این بلاگ و به هدف نوشتن داستان من و کسی بود که
منتظرش بودم اما بعدش اوضاع فرق کرد........نمی دونم برام خیلی
عجیب که الان اون کس دیگه نیست.......این سال با این بلاگ اتفاق
های عجیبی افتاد که به نظر من برای یک سال این همه اتفاق یکم
زیاد بود........راستی از همه ی شما به خاطر این که به این بلاگ سر
می زدین و باعث شدین که من بتونم با احساس قشنگتری این وبلاگ
و آپ کنم ممنونم....امیدوارم امسال اغین وبلاگه خوبی براتون باشه و
سال های بعدی بهتر بتونم براتون آپ کنم......این کلبه همیشه برای
قلبی که دوست بدارد،قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند ، قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید، قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من می خواهم تا انسان را در کنار خود حس کنم
کاش قلبی هم برای تو بود تا قلب من را برای پاسخ به احساست بخواهد
یه جشن خیلی بزرگ گرفتم
نگین جونم کجایییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟دارا توهم توش هستیا........<خوده خودم> شما هم توش هستین اصلا چرا هی دونه دونه اسم می برم همه توش دعوتن....!!!!
بچه ها بزرگ شدم نمی دونم باید خوشحال باشم یا نه ....وقتی بچه بودم دعا می کردم به این سن برسم اما الان که به این سن رسیدم به نظرم زیاد فرقی نمی کنه از بعضی جهات خیلی خوبه چون درک و دید باز تز و بهتری نسبت به خیلی مسایل پیدا کردم اما همین دید باز خیلی جاها باعث ناراحتی آدم می شه...!!!
حالا بیخیل یه امروزو باید خوش باشم
حالا همه دستا بالا .......
دست.........
دست.......ببینم بدون کادو نیاینا............حالا همه دستا بالا....قرش بده
.....زود باش دیگه.... چرا نشستین اِاِاِ.....
خوب کیک کوش پس؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!
سلام به دوست های گلم
ببخشید یه چند وقتی نبودم
یه مشکلی برام پیش اومده بود
خوبین شماها؟
دلم کلی برای همتون تنگ شده:X:X:X:X:X
این دفعه با کلی آپ میام چوت کلی چیز دارم که براتون بگم
پس فیلا
غرور
هم واژه ی سنگینه هم مفهوم عمیقی داره
می دونین وقتی داستان کسایی که باهم دوستن و بشنویم معمولا دوستی هاشون از این ۳ روش شروع شده:
۱. هر دو از هم خوششون اومده
۲.پسره از دختره خوشش اومده و سعی کرده که دختررو بدست بیاره
۳.خترهاز پسره خوشش اومده و سعی کرده پسررو بدست بیاره
روش ۲و۳ معمولا با شکستن غرور همراه کاری که من هیچ و قت نمی تونم انجام بدم!!!
می دونین خیلی سخته کسی که احساس بکنی قلباً دوستش داری و ببینی و بدونی که مال تو نیست.خیلی سخته که همش با سیاست باشی که از رازه دلت باخبر نشه و لبخند های مصنوعی بزنی که مثلا نفهمه چه غوغایی توی دل داره می گذره!!
عزیزم این جمله ای که از باره اولی که دیدمت می خواستم بهت بگم اما این غروره لعنتی اجازه نمی ده
دوستت دارم
((دوستای عزیزم من ممکنه یه مدتی نت نیام اما از همتون خواهش می کنم این کلبه ی من و تنها نذارین))
تا حالا شده اینقدر از زندگی و دنیایی که توشی متنفر شی؟
من الان دقیقا همینم !اینقدر خستم و داغونم که هر کی می بینتم می گی آخی بیچاره دپرس شده!
می دونی داشتم آلبومه بچگیمو نگاه می کردم!به خودم گفتم کاش بچه بودم!تو بچگی کاری جز خوش گذروندن انجام نمی دیم؛فقط دنباله یه چیزی می گردیم که سرگرم شیم و اگه چیزی و که می خوایم پیدا نکنیم می زنیم زیره گریه بعدم یکی میاد بقلمون می کنتمونو نازمون می کنه و بلاخره می خندونتمون! با اشاره بهشون می گیم چی می خوایم و در کمترین لحظه ها برامون فراهم می شه!همه از وجودمون لذت می برن و دوست داشت ترین دختر/پسر مجلس مهمونیا می شیم و همه نازمونو می کشن!
اما الان چون با هر سال بزرگتر شدن بیشتر می فهمیم شاید لحظه های خوشیمون به ثانیه تبدیل شه و شایدم اینقدر کم باشه دست به دامن خاطره ها شیم!
تو هر لحظه از زندگی اتفاق های غیر منتظره ای می افته که آدم نمی دنه چی کار کنه!
نمی دونم باید گله کنم یا اینکه طبق معمول به خودم بگم زندگی همینه!دنیا دو روزه ! ارزش نداره!حرس نخور ! از دنیا تا می تونی لذت ببر!
بارها این جمله ها رو از این و اون شنیدم و به خودم گفتم!اما چجوری لذت ببرم؟
اگه شاد و سرحال باشم می گن سر خوشه!
اگه غمگین باشم می گن دپرسه!
شماها بگین ؟چرا ما آدما همش درحال تظاهر کردنیم؟
چرا نمی تونیم خودمون باشیم؟
کمتر کسایی هستن که خودشونن و به حرفه آدما گوش نمیدن و بی توجه اند!
زندگی لحظه های غافلگیر کننده زیاد داره که بعضی هاش برای ما آدما قابل هضم و پذیرشه اما بعضی هاشم از توان آدما حالا بسته به اخلاقیاتشون غیرقبال پزیرش!
پریروز ساعت ۱۰ در آخرین روز دی ماه سال ۸۸ من و تو برای همیشه از هم خداحافظی کردیم!
ما دیگه ما نیستیم!تو رفتی دنباله کسی که برات بهترین باشه اما من دنبال کسی نیستم می خوام تنها باشم آزاد باشم می خوام اونقدر تنها باشم که تو تنهاییای خودم خودمو پیدا کنم!من ازت دلگیر نیستم برات آرزو می کنم تو زندگیت اونقدر موفق باشی که دیگه رنگ غم و نبینی ! بذار ازت تشکر کنم که رنگ عشق و بهم نشون دادی!!!
تو این چند سال که باهم بودیم هردوی ما یه چیزایی و یاد گرفتیم و همه جا کمک همدیگه بودیم!
نمی دونم شاید واقعا این درست بود که دیگه من و تو برای هم نباشیم !
به هر صورت ازت ممنونم من تو این مدت خیلی چیزها ازت یاد گرفتم و اولین کسی هستی که با رفتنش ازش کینه به دل نگرفتم بلکه اون عشق و علاقمو نسبت بهش نگه داشتم !
من این جمله رو بهت بارها گفتم که تا جایی که می تونم دوست خواهم داشت و پای حرفمم هستم !
این بود از دفتر عشق من و تو که بلاخره بسته شد!نمی دونم شاید خیلی زود بسته شد شایدم خیلی دیر!به هر صورت امیدوارم بهترین زندگی رو در پیش داشته باشی!!!!
بازم باید بگم ببخشید همش درس و مشق و اینا وقتمو پر کردن خودتون که می دونین کارنامه و نمره و اینا...
روزی که بهم گفتی دوست دارم حرفتو باور نکردم فکر می کردم داری اذیتم می کنی اما بدها بهم فهموندی که شوخی نبود و واقعا دوستم داری.از اون ماجرا نزدیک ۲ سال می گذره و من و تو باهم با عشقی که روز به روز بیشتر می شد بودیم اما نمی دونم چند وقته چی شده که تو ازم خیلی دوری اینقدر دور که بعضی وقتها احساس می کنم مثل یه ستاره که تو آسمون بی پهنا گم شده گم شدی.نمی دونم کجایی و چی کار می کنی واقعا نمی دونم دیگه نمی دونم باید به چی فکر کنم وقتی بهت گفتم چرا اینقدر دور شدی گفتی زود قضاوت نکن و وضعیت من و تو این چند وقت به سنج .... اما من وقتی به این قضیه فکر کردم دیدم تو حتی از منم وضعیتت بهتر بوده...!!!نمی دونم شاید کم کم خورشید عشق ما داره به پشت کوه های پهناور می ره .ساید زندگیه ما داره طی سرنوشت خودش می ره! نمی دونم چه اتفاقی افتاده اما این و می دونم که دوست دارم !
تو این واژ رو بارها و بارها بهم می گی اما دوست داشتن فقط به حرف نیست به عمل کردنه!!!خیلی دوست دارم که اشتباه کنم و اینا همه فکرهای پوچ من باشن اما تو حتی سعی نمی کنی همینم بهم نشون بدی !
نمی دونم واقعا نمی دونم شاید منم باید این کارو کنم===>.........!!!!!
دوستای عزیزم اول از همه عیدتون مبارک باشه
از روزی که من و تو ما شدیم احساسات هردمون نسبت بهم عوض شده.این احساسات روز به روز بیشتر و محکم تر شده حتی تو دعواهایی که باهم داشتیم ٬دلیل همه ی دعواهامون از روی عشق و احساساتی بوده که درگیرش هستیم
قبلا به خودم می گفتم که شاید این دوستی اصلا نباید اتفاق بیافته چرا که ممکن بود من و تو برای هم ساخته نشده باشیم اما الان از اینکه تورو دارم احساس خوشحالی و امنیت می کنم.
اما الان که به معنای واقعی عشق پی بریدم هردو از اینکه همدیگر و از دست ندیدم می ترسیم ! اامیدوارم هیچ وقت از دستت ندم