-
پیروی از خود..!
1388/04/23 13:55
یگانگی ات را به یاد داشته باش!به خودت عشق بورز و احترام بگذار.ندای درونت را محترم بشمار.به آن گوش بده و از آن پیروی کن.بهتر است با پیروی از ندای درونت به جهنم بروی تا با پیروزی از کسی دیگر به بهشت.زیرا آن بهشت حتی ناخنکی از بهشت نخواهد بود.پیروی تو از او کورکورانه خواهد بود. یه خود احترام بگذار و به دیگران نیز.به خودت...
-
نقاب...؟؟!!!
1388/04/23 10:54
پشت این صورت های شاد چیست؟ غم؟شادی؟پیروزی؟شکست؟ کدامیک ؟ غم با شکست می آید و شادی با پیروزی اما ما کدامین نقاب را بر روی صورت خود داریم؟ زندگی ما آدم ها با عشق کامل می شود اما این عشق می تواند عشق به هر چیزی باشد . تنها چیزی که ما را از نقاب زدن دست می کشاند عشق است البته اگر این عشق حقیقی باشد زیرا عشق های پوچ علاوه...
-
خسته از.........
1388/04/22 20:39
خسته ام..... از همه چیز خسته شدم........ از عشق های بی پایان........... از شب های بی ستاره............. از قلب های پر درد....................... از تظاهر به شادی......................... از دروغ گفتن راجع به دوست داشتن..... از دروغ گفتن راجع به عشق................... از روزهای...
-
ژرف ترین پدیده------>>>>> عشق
1388/04/22 14:03
عشق ژرف ترین پدیده ای است که می تواند در وجود فرد راه یابد.عشق بر درونی ترین هسته رخنه می کند و روشنی می بخشد.تو را از نور سرشار می کند.تو از خود نور می پراکنی.حتی در عشق معمولی نیز چنین اتفاقی می افتد و همه این را می دانیم.اگر به شخصی که عاشق شده بنگریم او را ار قبل متفاوت می یابیم.او نورانی تر از زمانی که عاشق شده...
-
تو که رفتی!!!!
1388/04/22 10:42
اگر در کهکشانی دوردلی یک لحظه در صد سال یاد من کند بی شک دل من در تمام لحظه های عمر به یادش می تپد پر شور. تو که رفتی ٬ واسه من جای آشتی که نذاشتی٬ کاش از اول گل عشقو تو قلبم نمی کاشتی٬ یه بهونه که بخوام دوباره با تو باشم رو نداشتم تو که برای من شب و روز خواب نذاشتی اینتوئی که باید بیائی٬ با یه بوسه٬واسه آشتی تو که...
-
شور عشق
1388/04/21 20:01
باغبان نیز نیامد پی دلداری من. اشک گرم غم عشق آمد و جانا چه کنم اگر به فردا نرسد این شب بیداری من. عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من ٬ قصه ی عشق شود قصه ی بیماری من ٬ من و دیوانگی و مهر و وفا یار شدیم٬ تا تو باشی و ٬ من و ٬ عشق و و وفاداری من٬ عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من. شب هجران نکند قصد دل آزاری من.
-
بی تو...!
1388/04/21 10:43
تو که نیستی از خودم بی خبرم کی بیاد و کی یشه همسفرم دل من از تو جدا نیست این هوا٬ بی تو هوا نیست..!!!
-
گناه کار..!!
1388/04/20 19:36
من هیچ وقت نخواستم که بازی را که مردم می کنند بازی کنم٬ من هیچ وقت نخواستم که حرف هایی را بشنوم که دیگران می گویند٬ من هر چیزی را که خواستم با او یافتم با او چیزی بیشتر نمی خواستم جز باور تو ..!! من می خواستم به تو چیز هایی را بدهم که تو هرگز آن ها را نداشته ای سعی نکن بپرسی چگونه من تو از تو می خواهم که باز گردی تو...
-
تو چهار جا چهار چیز رو دوست دارم :
1388/04/20 16:40
تو چهار جا چهار چیز رو دوست دارم : تو آسمون خدا رو تو زمین خودمو تو خودم قلبمو تو قلبم تو رو ...
-
او رفت.....
1388/04/20 15:33
او رفت برای همیشه هم رفت من ماندم و تنهایی من ماندم با ۲ یار همیشگیم خدا و تنهایی من ماندم و یک دنیا غم من ماندم و درد دوری از او من ماندم و یک دنیا سوال من ماندم و یک دنیا ستاره من ماندم و نور مهتاب شبانه من بی او با این همه چیز ماندم و می مانم او رفت.....
-
دل شکسته
1388/04/20 13:30
وقتی اشک میریزم اشک هایم سوزان اند آنقدر سوزان که پوست صورتم آتش می گیرند..... وقتی یاد حرف هایت می افتم قلبم از درد میمیرد تو در این عشق مقصر نبودی مقصر من بودم من حالا دگر اشکی نمانده که بریزم تمام اشکها در قلبم در روحم و در خودم ریخته شده اند تو و عشق پرنده ی آزادی بودین که من شما را زود از دست دادم زودتر از آنکه...
-
خاطره
1388/04/20 11:56
در گذر گاه زمان خیمه شب بازی دهر با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد عشق ها می میرند رنگ ها ٬ رنگ دگر می گیرند و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ دست نخورده به جا می مانند.... .
-
خسته................
1388/04/19 20:45
خدایا خسته ام ٬خسته تر از هر عاشقی روحم از این عشق های دروغین خسته است٬ خسته..!! خدایا دگر توان تحمل این خستگی را که با هیچ چیزی رفع نمی شود را ندارم٬ خدایا ازت می خوام مثل همیشه توان بهم بدی که این خستگی را به زودی رفع کنم٬ خدایا خسته ام..........!
-
اما.....
1388/04/19 00:23
عاشقی فقط یک بدی دارد آن هم این است که نمی گذارد عیب ها و حقایق را بفهمی...! من عاشق شدم عاشق به همین دلیل حقیقت را نفهمیدم..! اما عزیز من این حق تو و یا هر فرد دیگری ست که عاشق کسان دیگر باشند پس من تو را بخشیدم اما... اما..... اما....... ای کاش که تو عاشق من بودی نه دیگری......!
-
حذر از عشق؟؟؟؟!
1388/04/18 15:41
بی تو ٬ مهتاب شبی٬ باز از آن کوچه گذشتم ؛ همه تن چشم شدم ٬ خیره به دنبال تو گشتم٬ شوق دیدار تو لبریز از جام وجودم٬ شدم آن عاشق دیوانه که بودم٬ در نهان خانه جانم٬گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچیید. یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم. پرگشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم. ساعتی بر لب آن جوی...
-
؟؟؟!!!
1388/04/18 13:29
یه عمر در انتظارت به گوشه ای نشستم از همه دل بریدم از همه کس گسستم ٬ اما تو٬ با من چه کردی؟!!؟ یاد تو ٬با من٬ همیشه همسفره اینو هرگز فرتموش نکن نگو که جای خالیتو ٬ می شه تحمل کرد ٬ اسون٬ کدوم سبزی به جا مونده٬ بدون آب و بی بارون. فقط تو حقیقت زندگی من بودی..! اما ببین با من چه کردی..!
-
بزرگترین خیانت...
1388/04/18 11:54
همه فکر می کنند خیانت در عشق یعنی رفتن سوی دیگری و زیر پا گذاشتن دل دیگری..!درست است که این یک خیانت است اما خوبی این خیانت این است که می فهمی کسی که دوستش داشتی دیگر به تعلق ندارد.اما بزرگترین خیانت تو عشق چیزی جز تظاهر به دوست داشتن و عاشق بودن نیست چون آن گاه باور می کنی که او دوستت دارد و فکر و ذهنش فقط توئی در...
-
مراقبه ی عشق
1388/04/18 10:10
عشق بود که نخستین جرقه ی خدا را زد ٬ سپس انسان ها برای به دنبال گشتن و جست و جوی گسترده ی او احساس انگیزه کردند.از راه عشق بود که انسان ها مراقبه را یافتند. عشق پدیده ای طبیعی است.مراقبه دانشی است اکتسابی. در عشق ٬ تو فقط تحت نوازش بادها قرار دارس : گاهی روشنایی هست و گاهی نیست.کاری در این مورد از دست تو ساخته...
-
عاشق واقعی...!!!!!!!
1388/04/17 23:57
عشق با اینکه کلمه ای سه حرفی و کوتاه است اما معنی آن در بر گیرنده ی کل دنیاست٬ کل زندگی ست. وقتی می گویی عاشقتم به معنی آن باید پی برده باشی .......!!!! روزی از ۳ تا پروانه می پرسند که هر کدام از شما چقدر عاشق شمع هستید؟ اولین پروانه می رود نزدیک شمع و مقداری از بالش را می سوزاند و می گوید : من در این اندازه عاشقم....
-
راه شناخت عشق
1388/04/17 20:51
راه شناخت عشق ٬راهی منحصر به فرد است.برای مثال اگر تو بکوشی گل سرخ را از ذهن بشناسی مجبور خواهی شد آن را پرپر کنی و با پرپر کردن گل ٬ زیبایی اش را نابود خواهی ساخت.تو در مورد ترکیبات شیمیایی آن اطلاعاتی به دست خواهی آورد ولی لطافت شاعرانه ای آن را که تنها چیز واقعی آن بود از کف خواهی داد.روح را خواهی کشت و تنها جسد...
-
آیا این رفتارها را می توان رفتارهایی عاشقانه دانست...؟؟!!!
1388/04/17 16:03
او دوباره رفت...........!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!دوباره بی خبر رفت...........!!!!!!!!!!! آیا این عشق است؟؟؟؟؟؟؟؟ که بی خبر برود؟که به هیچ وجه نگران کسی که می گوید دوستش دارد نباشد؟این چه عشقی است؟؟ اصلاً می توان اسم این را عشق گذاشت؟؟؟؟ آیا این عشق است که برود و فراموش کند؟؟؟ این چه عشقی است؟؟؟؟ آیا واقعاً می توان اسم...
-
فراموش............!
1388/04/17 12:04
روزی بهت گفتم که فراموش میشیم.....! گفتی :نه تو شاید مرا فراموش کنی اما من هرگز........! گفتم:خواهیم دید.......! و بالاخره دیدم........!کسی که فراموش شد من بودم نه تو..........! کسی که فراموش کرد تو بودی نه من.........!
-
حقیقت....!
1388/04/17 11:59
حقیقت چیزی آماده و دم دست نیست.حقیقت را نمب توان در آداب و تنن و در کتاب ها یافت.حقیقت را باید جست و جو کرد و همه خود باید این کا را بکنند.شاید من حقیقت را یافته باشم اما نمی توانم آن را در اختیار تو قرار دهم.نه اینکه من نخواهم آن را در اختیار تو قرار دهم٬ بلکه حقیقت انتقال پذیر نیست. حقیقت را نمی توان به کسی داد٬...
-
باز هم ........!
1388/04/16 00:31
خداون د همیشه به حرف هایم گوش می دهد...........!امشب هم باز باید با خدای خود و کاغذ و قلم دوست و یاران همیشگی ام صحبت کنم ...!روزهایی که بی خبر بودیم حرفایم را روی دفتری کوچک نوشته ام که روزی که عشقم را ببنیم بهش تقدیم می کنم..! دیدی دوباره تنهایی سر زده آمد ..!!؟؟ اما من دیگه نمی گذارم وارد دلم شود من دلم را فقط برای...
-
بازی با سرنوشت وعشق..........!
1388/04/15 19:56
عشق سعی می کند عاشقان را با بازی هایی که در می آورد خسته کند وقتی که خودش را بازنده می بیند سرنوشت را همراه خود می کند که هر دو بتوانند باهم یک عاشق را شکست دهند .......... همه ی عاشق ها در این بازی با سرنوشت و عشق شریک اند اما گاه برخی برنده و گاه بازنده اند. کسانی که برنده شده اند احساس پیروزی و قوی بودن می کنند و...
-
تنهایی
1388/04/15 19:24
تنهایی را کسانی می فهمند که از عشقشان محروم باشند.حالا این محرومیت می تواند به گونه ای باشد که فرد در دل یا بهتر بگم در ذهن خود می سازد. تنهایی سراغ منم آمد سراغ توام روزی خواهد آمد. دوباره یارم و رفت و بازگشتش معلوم نیست.................!!!!
-
عشق و رنگ زندگی...............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1388/04/15 15:29
با اوج گرفتن تو در عشق ٬ زندگی ات بیش از پیش پر معناتر می شود.نغمه های بیشتری در قلبت نواخته می شود.شور و سرمستی بیشتری در تو متولد می شود و در نهایی ترین احساس عشق٬ آن گاه که عشق الهی می شود ٬ گل نیلوفری می شوی که رایحه ی دلنواز عشق را می پراکنی.شور و سرمستی عشق را می پراکنی. دیگر نه مرگی خواهد بود ٬ نه زمانی ٬ نه...
-
دلیل فراوانی بدبختی...!
1388/04/15 11:15
دلیل فراوانی بدبختی این است که فقط عده ای بسیار اندک از انسان ها به راستی عاشق هستند.همه می خواهند عاشق باشند.همه می خواهند معشوق باشند اما هیچ کس هنر عشق ورزیدن را نمی آموزد.تو فقط با نیرویی نهان به دنیا می آیی اما این نیروی نهان باید آشکار شود.باید واقعیت پیدا کند.و نخستین شرط آن هشیارتر شدن است. مردم ناآگاه اند از...
-
عشق نیازمند به بیشترین شهامت است....!
1388/04/14 19:23
عشق نیازمند بیشترین شهامت است٬ چون که شرط اساسی وارد شدن به دنیای عشق ٬ نیست کردن ((خود)) است.ما همچون دیگر چیزها به ((خود)) چسبیده ایم و حاضریم به خاطر آن بمیریم.اما حاضر نیستیم آن را فدا کنیم ٬ زیرا ((خود)) ما را تعریف می کند و به ما هویت می دهد.((خود))به ما هستی مستقل می بخشد و باعث می شود احساس مهم بودن بکنیم...
-
عشق نوعی پرنده ی آزاد
1388/04/14 09:37
عشق بیشتر همچون رایحه است تا یک گل.گل دارای شکل است و هر شکلی محدودیت آفرین است.اما عشق نا محدود است.بنابراین عشق نمی تواند هیچ شکلی به خود بگیرد.ما از روی ناآگاهی می کوشیم به عشق٬ شکل٬رنگ و ویژگی معین و محدود ببخشیم.می کوشیم چارچوب هایی تعیین کنیم٬ دیوارهایی بکشیم.و هر قدر در این کار موفق تر شویم٬ عشق ناپدیدتر...